آواز نجات XX
[0] زندگی و تعالیم ایسای مسیح سلام عزیزان شنونده در کتاب زندگی و تعالیم ایسای مسیح نوشته شده آخرین کوشش پیلاتوس برای رهایی ایسا از قرار معلوم پیلاتوس باز تلاش میکد که ایسا را آزاد سازد در انجیل یوهننا میخانیم بار دیگر پیلاتوس بیرون آمد و به آنها گفت ببینید او را پیش شما می آورم تا بدانید که در او هیچ جرمی نمی بینم و ایسا در حالی که تاج خاری بر سر و قبای ارقوانی بر تن داشت بیرون آمد.
[1] پیلاتوس گفت ببینید آن مرد اینجا است.
[2] وقتی سران کاهنان و معموران آنها او را دیدند فریاد کردن مسلوبش کن مسلوبش کن پیلاتوس گفت شما او را ببرید و مسلوب کنید چون من هیچ تقصیری در او نمی بینم یهودیان پاسخ دادن ما قانونی داریم که به موجب آن او باید بمیرد زیرا ادعا می کند که پسر خدا هست وقتی پیلاتوس این را شنید بیش از پیش حراسان شد و باز به قصر خود رفت و از ایسا پرسید تو اهل کجا هستی؟
[3] ایسا به او پاسخی نداد پیلاتوس گفت آیا به من جواب نمی دهی؟
[4] مگر نمی دانی که من قدرت دارم تو را آزاد سازم و قدرت دارم تو را مسلوب نمایم؟
[5] ایسا در جواب گفت تو هیچ قدرتی بر من نمی داشتی اگر خدا آن را به تو نمی داد از این رو کسی که مرا به تو تسلیم نمود تقصیر بیشتری دارد از آن وقت به بعد پیلاتوس سعی کرد او را آزاد سازد ولی یهودیان دائمان فریاد می کردن اگر این مرد را آزاد کنی دوست قیصر نیستی هر که ادعای پادشاهی کند دشمن قیصر است وقتی پیلاتوس این را شنید ایسا را بیرون آورد و خود در محلی موسوم به سنگ فرش که به زبان ابری آن را جباتا می گفتند بر مسند قضاوت نشست وقت تحییه فیس و نزدیک زهر بود که پیلاتوس به یهودیان گفت ببینید پادشاه شما اینجا هست ولی آنها فریاد کردن اعدامش کن اعدامش کن مسلوبش کن پیلاتوس گفت آیا میخواهید پادشاه شما رو مسلوب کنم سران کاهنان جواب دادن ما پادشاهی جز قیصر نداریم سرانجام پیلاتوس ایسا را به دست آنها داد پیلاتوس از نظر اخلاقی زعیف بود و جرعد نمیکد کار صحیح را انجام دهد او میترسید که مقام خود را از دست بدهد او تهد تأثیر فریادهای مردم قرار گرفت و حقیقت را فدا کرد ولی برای این که خود را بیگناه نشان دهد در حضور همه دست های خود را شست.
[6] تیبریوس امپراتور روم در سال بیست و پنج میلادی پیلاتوس را به فرمان روائی استان یهودیه برگذیده بود.
[7] بعدن طبق دستور ویتالیوس فرماندار سوریه به روم احزار گردید.
[8] زیرا برای خوابانیدن یک نهزت مذهبی در سامره از اسلاحه استفاده کرده بود و بالاخره در روم از کار بود.
[9] برکنار شد یهودای اسخریوتی خودکشی می کند وقتی یهودا بلاخره متوجه گردید که ایسا در نتیجه خیانت او به چه سرنوشتی دوچار شد بسیار ناراحت و پشیمان گردید در انجیل شریف در این مورد چنین می خانیم وقتی یهودای خاین دید که ایسا محکوم شده است از کار خود پشیمان شد و سی سکه نقره را به سران کاهنان و مشایخ بازگردانید و گفت من گناه کرده ام که به یک مرد بیگناه خیانت کرده باعث مرگ او شدم اما آنها گفتن دیگر به ما مربوط نیست خودت میدانی پس او پولها را در معبد بزرگ روی زمین پرد کرد و بیرون رفته خود را با تناب خفه نمود سران کاهنان پور را برداشته گفتند نمی شود این پور را به بیت المال معبد ریخت زیرا خونبه ها هست بنابراین پس از مشفرت آن را به مصرف خرید مزرعه کوزگر رسانیدن تا برای خارجی های مقیم ارشالیم گورستانی داشته باشند به این دلیل آن زمین تا به امروز مزرعه خون خانده می شود انجیل متا فصل 27 آیات 3 تا 8 شکی نیست که این جریان واقعا همینطور انجام شد مدتها ساکنان ارشالیم به گورستان خارجیانی که در ارشالیم فوت کرده بودن اشاره می نمودن و آن را به زبان خودشان هقلد ما یعنی مزرعه خون می نامیدند یهودای اسخریوتی یکی از با استعداد ترین شاگردان ایسا بود و به همین دلیل به عنوان خزاندار آنها برگذیده شد.
[10] ولی هرس پول و قدرت طلبی او را به فساد کشانید.
[11] او خود را حلق آویز کرد و خودکشی نمود.
[12] ادهی حلق آویز کردن را با مسلوب شدن اشتباه کرده و تصور نموده اند که یهودا به جای ایسا مسلوب گردید به طوری که بعدن خواهیم دید شاهدان اینی که مشاهده کردن واقعا ایسا مسلوب گردید به قدری زیاد بود که امکان نداشت یهودا را به جای ایسا عوضی گرفته باشند ایسا مسلوب می شود محلی که دران مجرمین را بر سلیب می کشیدند بیرون دیوار شهر قرار داشت و تپه کاسه سر یا جلجتا خانده می شد وقتی پیلاتوز حکم محکومیت ایسا را سادر کرد سربازان ردای ارقبانی را از تن ایسا در آوردند و لباسهای خودش را دوباره به او پوشانیدند و طبق رسمی که وجود داشت سلیب سنگین را بر دوش او گذاشتند تا حمل کند اعدام به وسیله سلیب روشی بود که رومی ها برای جنایتکاران به کار می بردن و مبرخین بسیاری به این نوع اعدام اشاره کردن.
[13] محکوم را مجبور می کردن سلیب خود را تا محل اعدام هم لماید.
[14] ایسا معصوم و بیگناه بود نه جنایتکار.
[15] او با آمادگی برای قبول رنج و سرفکندگی و شرمساری مرگ از طریق سلیب نشان داد که چقدر به فرد فرد ما علاقه دارد.
[16] ایسا در حالی که سلیب خود را می برد به جایی که به محله کاسه سر و به ابری به جلجتا مسومه است رفت.
[17] انجیل یوهنا فصل نوزده هم آیه هفته ایسا شب را بیخواب مانده بود و بر اثر شلاقهایی که خورده بود خیلی نارحت بود به همین دلیل نتوانست مدت زیادی بار سلیب چوبین سنگین را بر دوش خود تحمل نماید.
[18] وقتی ایسا در زیر این بار سنگین بر زمین افتاد احتمالا افسر رومی از مشاهده جمعیت انبوهی که از دروازه شهر تا محل سلیب صف کشیده بودن ناراحت شد و به اطراف نگاه کرد شخصی را یافت و به او دستور داد که به ایسا کمک کنند در سر راه با مردی قیروانی به نام شمعون روبرو شدند و او را مجبور کردند که سلیب ایسا را حمل کند انجیل متا فصل 27 آیه 32 جمعیت بزرگی از جمعیت زنانی که به خاطر ایسا به سینه خود می زدند و ازاداری می کردند از عقب او می آمدند ایسا رو به آنان کرد و پرمود ای دختران ارشالیم برای من عشق نریزید، برای خودتان و فرزندانتان گریه کنید.
[19] بدانید روزهایی خواهد آمد که خواهند گفت خوشا به حال نازایان و رحمهایی که بچه نیاوردن و پستانهایی که شیر ندادن.
[20] آن وقت به کوها خواهند گفت به روی ما بیفتید و به تپه ها خواهند گفت ما را بپوشانید.
[21] اگر با چوب تر چنین کنند با چوب خوشک چه خواهند کرد؟
[22] دو جنایتکار هم برای اعدام با او بودند و وقتی به محلی موسوم به کاسه سر رسیدند او را درانجا به سلیب مخکوب کردند آن جنایتکاران را هم با او مسلوب نمودند یکی را در سمت راست و دیگری را در سمت چپ او انجیل لوقا فصل 23 آیات بیست و هفت تا سی و سه برای مسلوب نمودن دستهای محکوم به ادام را باز می کردن و به دو طرف سلیب می خکوب می نمودن و دو پانیز به قسمت پاین سلیب می خکوب می گردید سپس سلیب را به هوا بلند می کردن و در سراخی در زمین فرو می بردن تا مستقیم بیستد وقتی سلیب به حالت مستقیم قرار داده می شد شخصی که بر روی آن میخکوب گردیده بود درد بسیار شدید و غیر قابل تحملی می کشید بعضی حتی بیش از یک روز بر بالای سلیب عذاب می کشیدن و بعد جان می دادن ایسای مسیح تا آخرین دقایق عمر خود پر از شفقت و محبت بود حتی نسبت به دشمنان خود او در حالی که بر روی سلیب رنج می کشید این طور دعا کرد ای پدر اینان را به بخش زیرا نمی دانند چه می کند انجیل لقا فصل 23 آیه 34 به او شراب آمیخته به مر دادن تا درد را نفهمد ولی ایسا آن را قبول نکرد ساعت نه صبح بود که او را مسلوب کردند انجیل مرقوز فصل پانزده هم آیه بیست و پنج پیلاتوس تقصیرنامه نوشت تا بر سلیب نسب گردد و آن نوشته چنین بود ایسای ناصری پادشاه یهود بسیاری از یهودیان این تقصیرنامه را خاندند زیرا جایی که ایسا مسلوب شد از شهر دور نبود و آن تقصیرنامه به زبانهای ابری و لاتین و یونانی نوشته شده بود بنابراین سران کاهنان یهود به پیلاتوس گفتند ننویس پادشاه یهود، بنویس او ادعا می کرد که پادشاه یهود است.
[23] پیلاتوس پاسخ داد هرچه نوشتم نوشتم.
[24] پس از این که سربازان ایسا را به سلیب میخگوب کردن.
[25] لباس های او را برداشتن و چهار قسمت کردن و هر یک از سربازان یک قسمت از آن را برداشت ولی پیراهن او که درز نداشت و از بالا تا پاین یک پارچه بافته شده بود باقی ماند پس آنها به یک دیگر گفتند آن را پاره نکنیم بیایید روی آن قرعه بکشیم و ببینیم به چی می رسد به این ترتیب کلام خدا که می فرماید لباسهای مرا در میان خود تقسیم کردن و بر پوشا کم قرعه افکندن به حقیقت پیبست و سربازان همین کار را کردن انجیل یوهننا فصل نوزده هم آیات نوزده تا بیست و چهار در تورات و مزامیر و سایر نوشتجات پیامبران قدیم پیشگوی های فراوانی در باره مسیح معود و حوادث مربود به زندگی و مرگ او یافت می شود.
[26] این نوشتجات پیامبران مدتها قبل از تولد ایسا به رشته تحریر در آمد و به هیچ وجه امکان نداشت که بعد از تولد وی در آنها دست ببرند.
[27] مریم، مادر ایسا در پای سلیب.
[28] نزدیک سلیبی که ایسا به آن میخکوب شده بود.
[29] مادر ایسا به اتفاق خوهرش مریم زن کلوپاس و مریم مجدلیه استاده بودن.
[30] وقتی ایسا مادر خود را دید که پهلوی همان شاگردی که او را دوست می دست یعنی یوهننا استاده است به مادر خود گفت مادر این پسر تو است و بعد به شاگرد خود گفت و این مادر تو است و از همان لحظه آن شاگرد او را به خانه خود برد.
[31] انجیل یوهننا فصل نوزده هم آیات بیست و پنج تا بیست و هفت ایسا حتی بقتی با عذاب مرگ روبرو بود مادر خود را از یاد نبرد و شاگرد محبوب خود یوهننا را معمور نگهداری او کرد این جز ایاد نشان می دهد که شخصی که در بالای سلیب قرار داشت واقعا خود ایسا بود امکان نداشت که مریم مادر ایسا پسر خود را در بالای سلیب عوضی بگیرند سایر زنانی که در پای سلیب بودند هم غیر ممکن بود یهودا را با ایسا اشتباه کنند افسر رومی سران کاهنان و شاگرد محبوب ایسا یوهنه امکان نداشت ایسا را با شخص دیگری عوضی بگیرند طرز رفتار ایسا در موقع مسلوب شدن و فرمایشاتی که ایراد فرمود درست با آن چه از استاد بزرگشان انتظار داشتن متابقت می نمود در روز روشن از ساعت نه صبح تا دوازده زور ایسا در مقابل مردم بر بالای سلیب رنج می کشید در ساعت دوازده زور تاریکی همه جا را فرا گرفت و مثل این بود که توفان عظیمی واقع خواهد شد.
[32] مردم و حکمرانان آنها در حالی که ایسا را مسقره می کردن مشغول تماشای مرگ او بودن.
[33] حتی زائرینی که به ارشالیم آمده بودن او را مسقره می کردن.
[34] کسانی که از آنجا می گذشتن سرهای خود را می جنبانیدن و با دشنام به او می گفتن تو که می خواستی معبد را خراب کنی و آن را در سه روز از نوبه سازی اگر واقعا پسر خدا هستی از سلی پاین بیا و خودت را نجات بده.
[35] همچنین سران کاهنان و ملایان و مشایخ یهود او را مسقره کرده می گفتن او دیگران را نجات می داد اما نمی تواند خودش را نجات دهد.
[36] اگر پادشاه اسرائیل است حالا از سلیب پایین بیاید و ما به او ایمان خواهیم آورد.
[37] او به خدا توکل داشت و می گفت که فرزند خداست پس اگر خدا او را دوست داشته باشد او را آزاد می سازد.
[38] حتی راه زنانی هم که با او مسلوب شده بودن همینطور به او توهین می کردن.
[39] انجیل متا فصل 27 آیات 39 تا 44 دو جنایتکار با ایسا سخن می گویند دو راهزنی که در دو طرف اون مسلوب شده بودن در باره اون نظرهای متفاوتی داشتن یکی از آن جنایتکاران که به سلیب آویخته شده بود با تعنه به اون می گفت مگر تو مسیح نیستی خودت و ما را نجات بده اما آن دیگری با ملامت به اولی جواب داد از خدا نمی ترسی؟
[40] تو و او یکسان محکوم شده اید در مورد ما منصفانه عمل شده چون ما به سزای اعمال خود میرسیم اما این مرد هیچ خطایی نکرده است و گفت ای ایسا وقتی به سلطنت خود رسیدی مرا به یاد داشته باش ایسا جواب داد خاطر جم باش امروز با من در فردوس خواهی بود انجیل لغا فصل 23 آیات 39 تا 43 یکی از این دراه زن در آخرین ساعات زندگی خود متوجه شد که ایسا بیگناه است ولی خودش خطاکار می باشد در پاسخ به سخنان حاکی از پشیمانی و توبه او ایسا به او از بخشایش سخن گفت و به او وعده فرمود که در همان روز در فردوس خواهد بود میبینیم که برای خطاکار ترین شخص باز هم امید وجود دارد ملامت سران کاهنان و تمسخور آنها نشان می داد که آنها به هیچ وجه از نقشه ایسا خبر نداشتن و نمی دانستن که اون می خواست با وارد شدن به دروازه های مرگ آن را شکست بدهد و کلید های مرگ را از دست سلطان مرگ یعنی شیطان بگیرد اگر ایسا جان خود را فدا نمی کرد نمی توانست بر مرگ پیروز شود انجیل شریف در این مورد چنین می فرماید او یعنی ایسا جسم و خون به خود گرفت و انسان گردید تا به وسیله مرگ خود ابلیس را که بر مرگ قدرت دارد نابود سازد و آن کسانی را که به سبب ترس از مرگ تمام عمر در بردگی به سر بردن آزاد سازد رساله به ابرانیان فصل دوم آیات چهارده و پونزده در ساعتی که در بالای سلیب روح ایسا در عذاب بود گناه تمام جهانیان را بر خود می گره کلام خدا می فرماید مسیح کاملا بی گناه بود بلی خدا به خاطر ما او را بی گناه نشناخت تا ما به وسیل اتحاد با او مانند خود خدا کاملا نیک شویم رساله دوم به قرنتیان فصل پنجم آیه بیست و یک خون ایسای مسیح در بالای سلیب به عنوان کفاره گناه بشر ریخته شد تا خدای عادل بتواند از گناهان ما در گذرد باز کلام خدا می فرماید بدون ریختن خون آمرزش گناهان وجود ندارد او خود را تنها یک بار و آن هم برای همیشه به عنوان قربانی تقدیم نمود رساله به ابرانیان فصل نهوم آیه 22 و فصل هفته آیه 27 قبلن یهیای تعمید دهنده به ایسا اشاره کرده و گفته بود نگاه کنید این است آن بره خدا که گناه جهان را بر می دارد این است آن کسی که در بارش گفتم که بعد از من مردی می آید که بر من تقدم و برتری دارد زیرا پیش از تولد من او وجود داشته است انجیل یوهنا فصل اول آیات بیست و نو و سی این فرمایش یهیای تعمید دهنده در باره ایسا از طریق مرگ ایسا بر روی سلیب عملی شد زیرا او به جای ما قربانی شد و گناه ما را برداشت شنوندگان محترم در برنامه بعد خاندن کتاب زندگی و تعالیم ایسای مسیح رو ادامه خواهم داد PYM JBZ PYM JBZ بر سر سفر یه لابی برامد تمام نهادی شبون را پترست سخر نام نهادی سخر نام نهادی بر سر سفر