نان روزانۀ ما XX
[0] نان روزانه ما رازگاهان شما وقتی کارگر جاده سازی در حادثهی کشته شد، محبت او به خانواده، همکاران و جامعهش باعث حس فقدانی تا قد فرسا شد.
[1] کلیسای او نتوانست همه ازاداران را جا بدهد.
[2] بنابراین برنامه ریزان، مجلس را به ساختمانی بزرگتر انتقال دادند، اما باز هم دوستان و فامیل به زور در تالار جا شدند.
[3] پیغام واضح بود.
[4] او زندگی های زیادی را به روش خاص خودش تحت تحصیح قرار داده بود.
[5] خیلی ها فقدان مهربانی، شوختبعی و اشتیاغ او برای زندگی را حس می کردند.
[6] وقتی از مراسم خاک سپاری برگشتم، در مورد زندگی یهورام پادشاه فکر کردم.
[7] چقدر فرق داشتند.
[8] سلطنت کتاه روب انگیزش در دوم توالیخ باب 21 آمده است.
[9] یهوران برای آنکه قدرتش را استحکام ببخشد برادران خود و سایر رحبران را کشت سپس یهودا را به بودپرستی کشند کتاب مقدس به ما می گوید هنگامی که مرد کسی برایش ازا نگرفت یهوران فکر می کرد که زور و بیرحمی میراسه او را تزمین می کند اینطور هم شد برای همیشه از او در کتاب مقدس به عنوان مردی شریر و رهبری خودخواه یاد شده است با این که ایسا هم یک پادشاه بود به زمین آمد تا خادم شود در حالی که مشغول انجام کارهای نیک بود نفرت قدرت طلبان را تحمل کرد در نهایت پادشاه خادم زندگی خود را بخشید ایسا امروز همراه با میراس خود زندگی می کند.
[10] این میراس شامل آنهایی است که می دانند زندگی فقط برای خودشان نیست.
[11] برای ایسا است.
[12] کسی که دوست دارد با زبان قدرتمند و بخشندهش را دور هر کسی که به او اعتماد کند حلقه نماید.
[13] کلیه حقوق متن این اثر متعلق به انتشارات جهان عدبیات مسیحی است.